سرم اومد از هرچی میترسیدم سرم تو برف بود انگاری نمیدیدم
منکه تا حرفی ازش میشد هی میخندیدم عاشقش بودم فقط نمیفهمیدم
کم نکرد از خستگی‌های منه بیمار پشت هر چی بین قلبامون همش دیوار
اونکه میگفت عاشق منه شبی سی بار خوابو برد از این چشای اشکی بیمار
عاشق نمیشدم زهی خیال باطل دیدی چطور عاشق شدم‌ای دل غافل
گاهی یه شهر بدون بارون خیس میشه عاشق که گریه میکنه پاییز میشه

سرده تنم اون گرمه سرش کاش برگرده سخته باورش
اول راه رسیدیم به تهش عاشقم کردو نموند آخرش
یادم میاد خاطره هاش یادش رفته اون همه حرفاش
آخرش اون منو تنها گذاشت اصلا انگاری منو دوستم نداشت

عاشق نمیشدم زهی خیال باطل دیدی چطور عاشق شدم‌ای دل غافل
گاهی یه شهر بدون بارون خیس میشه عاشق که گریه میکنه پاییز میشه